˙·▪●ღღفانوس خیالღღ
| ||
|
مردی دیروقت خسته و عصبانی از سر کار به خانه بازگشت. دم در پسر پنج ساله اش را دید که در انتظار او بود. - بابا!یک سؤال از شما بپرسم؟ - بله حتما.چه سؤالی؟ - بابا شما برای هر ساعت کار چقدر حقوق می گیرید؟ مرد با عصبانیت پاسخ داد:”این به تو ارتباطی ندارد.برای چه می پرسی؟” - فقط می خواهم بدانم . بگویید دیگر! - اگر می خواهی بدانی خوب می گویم ۲۰۰۰ تومان. پسر کوچک سرش پایین انداخت و بعد به پدرش نگاه کرد و گفت: ”پدر می شود به من ۱۰۰۰ تومان قرض بدهید؟” فقط گرفتن پولی از من برای خریدن یک اسباب بازی مزخرف بگیری به اتاقت برو و فکر کن که چقدر خودخواهی.من هروز سخت کار می کنم و برای چنین رفتار های کودکانه ای وقت ندارم.” موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب اينجاست |
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |